پایان نامه رابطه بین هوش هیجانی و شادکامی در نوجوانان در قالب word به صورت کامل و آماده در ۹۰ صفحه به قیمت ۶۵۰۰ تومان که لینک دانلود بلافاصله بعد از پرداخت نمایش داده می شود.
رابطه هوش هیجانی و شادکامی
مقدمه
نقش و کارگر مدارس در آستانه هزاره ی سوم میلادی تغییر و جهش چشمگیری پیدا کرده است افزدن بر ایفای نقش سنتی مدارس مبنی بر تربیت افرادی فرهیخته مدارس عهدهدار پرورش شهرونداني مسوؤل و رشد يافته و برخوردار از مهارتهاي اجتماعي و عاطفي نيز هستند (پليتري ، ۲۰۰۶). از اينرو توجّه جدّي و همه جانبه به عواملي كه بستر لازم جهت دستيابي به اين هدف را فراهم ميسازند، اجتنابناپذير به نظر ميرسد. بدين منظور توجّه جدّي به رشد عاطفي و اجتماعي دانشآموزان يكي از راهبردهاي اساسي در نيل به اين هدف بشمار ميرود.
رويكرد يادگيري اجتماعي- عاطفي مبتني بر اين باور است كه كلية فرايندها و بخشهاي يك نظام آموزشي اعمّ از طرّاحي و برنامهريزي آموزشي و درسي، مديران، معلّمان، كاركنان، و مطالب و موضوعات درسي ميبايست در خدمت آموزش و بهبود مهارتهاي اجتماعي و عاطفي يادگيرندگان، قرار گيرند. آموزش مهارتهای هوش هیجانی «قطعه گمشده» آموزشهای اجتماعی و هیجانی است که از ذهن بسیاری از معلمان مغفول مانده است. محیط اجتماعی مدرسه نمونه کوچکی از نظام اجتماعی جامعه تلقی میگردد. روابطی که دانشآموزان با معلمان و همسالان خود در مدارس برقرار میکنند، نقش اساسی در اکتساب نگرشها، باورها و ارزشهای بنیادین اجتماعی دارد و درک دانشآموزان را از جامعه و محیطی که در آن قرار دارند، تحت تاثیر قرار میدهد.
مدرسه یکی از مهمترین بافتهای یادگیری مهارتهای هیجانی است. آموزش هیجانی میتواند از طریق گسترهای از تلاشها مانند آموزش کلاسی، فعالیتهای فوقبرنامه، جو و شرایط حمایتی مدرسه، و درگیر کردن دانشآموزان، معلمان و والدین در فعالیتهای اجتماعی صورت گیرد. در صورتی که فرآیند اجتماعی شدن و رشد مهارتهای هیجانی در محیط اولیه خانواده مطلوب نباشد، این امکان وجود دارد تا مدارس از طریق آموزشهای ترمیمی به جبران این کاستیها بپردازند. براین اساس بسیاری از مربیان و روانشناسان نسبت به توجه و توسعه آموزش مهارتهای اجتماعی و هیجانی در مدارس تاکید کردهاند (به نقل از مایر و سالووی، ۱۹۹۷).
تحوّلات عظيمي كه در حوزههاي هوش و هيجان رخ داده دیدگاههای سنّتی را زیر سؤال برده و بر ارتباط نزدیک و درهم تنیدة هوش و هیجان تأكيد نموده است. از پيشگامان اين تحوّلات در حوزة هوش ميتوان به گاردنر (۱۹۸۳ به نقل از اشترنبرگ ، ۲۰۰۱) اشاره كرد و در حوزة هيجان از كشفيّات ژوزف لي دوكس (به نقل از گلمن ، ۱۳۷۹) نام برد. امّا اوج اين تحوّلات به مطرح شدن مفهوم «هوش هيجاني » توسط سالووي و ماير (۱۹۹۰)، برميگردد كه آشكارا بر در همتنيدگي هوش و هيجان تأكيد ميكنند. از نظر آنها «هوش هيجاني» عمدتاً به عنوان توانايي فرد در بازنگري احساسات و هيجانهاي خود و ديگران، تميز قایل شدن ميان هيجانها و استفاده از اطلاعات هيجانها در حلّ مسئله و نظمبخشي رفتار تعريف ميشود (سالوي و ماير، ۱۹۹۰).
با توجه به حسّاسيت دورة نوجواني و اطلاق دورة طوفان و فشار به آن، غالباً نوجوانان درگير نوسانات پرشور عاطفي هستند، دوران نوجواني با شور و هيجان، احساسهاي متناقض، تحريكات فيزيولوژيكي و عواطفي پر تنش همراه است. اين دوران حسّاس نقش بسيار مهمي در شكل دادن به شخصيّت آيندة او دارد. از اينرو آموزش مهارتهاي هوش هيجاني به نوجوانان ميتواند به آنان در مديريت هيجانها و احساسات خود و بهبود روابط با ديگران و در نهايت افزايش كارايي شخصي و پيشرفت فردي و تحصيلي آن تأثيرگذار باشد.(ذراتی ،ایران ،۱۳۸۴)
قسمتی از این پایان نامه صفحه ۵۰
رابطه هوش هیجانی با شادکامی
تقریباً ده سال بعد از این که مفهوم هوش هیجانی در روانشناسی جا افتاد، یک گروه از روانشناسان دیگر، در فکر در انداختن سقفی نو در روانشناسی افتادند. آنها که نام مکتب قرن بیست و یکمی خودشان را گذاشتند روانشناسی مثبتگرا»، توجّه خودشان را گذاشتند روی جنبه مثبت زندگی انسانها. آنها گفتند که تا کی روانشناسی میخواهد از بیماری و غم و غصّه مردم حرف بزند. این آدمیزاد، ویژگیهای مثبتی هم دارد که باید مورد مطالعه قرار بگیرند. ویژگیهایی مثل خوشبینی، شادکامی، شجاعت، امیدواری، جرئتمندی، خردمندی و ایمان.
آنها همان طور که روانپزشکان، بیماریهای روانی را طبقهبندی کرده بودند، به لیستبندی تواناییهای مثبت آدمی پرداختند. آنها میگفتند اگر روانشناسی، نتواند مردم را شاد نگه دارد، به چه دردی میخورد؟ امّا قبل از آنها روانشناسانِ هوش هیجانی، به خوبی دریافته بودند که شادکامی، یکی از مؤلّفههای هوش هیجانی است.
در واقع، آدمیکه از هوش هیجانی بالایی برخوردار است، از چند راه میتواند شادکامی خودش را حفظ کند:
۱٫ با شناخت احساسهایش: در واقع، آنهایی که هوش هیجانی بالایی دارند، میتوانند کوچکترین تغییرات در احساسات خودشان را بشناسند و منفی یا مثبت بودنش را تشخیص دهند. آنها میدانند که الآن، شگفتزده شدهاند یا از چیزی، چِندششان شده است. در واقع، تا کسی نتواند احساسهای خودش را تشخیص دهد، نمیتواند آنها را به شادی تغییر دهد.
۲٫ با توانایی کنترل احساساتش: کسی که هوش هیجانی بالایی دارد، میتواند هیجانهای منفیاش را به شکل موقّت، در خودش نگه دارد و در این زمان، با تفکّر در مورد آنها، به آرامش بیشتری برسد. توانایی در انعطافپذیری هیجانی، باعث میشود که انسان بتواند در شرایطی که محیط، نه کاملاً غمبار است و نه شاد، خودش را شاد نگه دارد.
۳٫ با توانایی خودْانگیختگی: افرادِ با هوش هیجانی بالا، میتوانند در هر شرایطی، خودشان را برای پذیرفتن یک مسئولیت جدید، شروع یک کار جدید و یا تجربه کردن یک حس جدید (مثل شادی)، بر انگیزند.
۴٫ با توانایی برقراری رابطه خوب با دیگران: دیگران و داشتن رابطه خوب با آنها، یکی از منابع اصلی شادکامی ما هستند. کسانی که هوش هیجانی بالایی دارند، میتوانند به خوبی، احساسات دیگران را درک کنند، با آنها همدل شوند و رابطه رضایتبخشی با آنها داشته باشند. کسانی که هوش هیجانی بالایی دارند، در ضمن، نمیگذارند که اوقاتْتلخی دیگران، اوقاتشان را تلخ کند؛ به این خاطر که آنها احساسات مستقل خودشان را پذیرفتهاند و به آن، احترام میگذارند
تا نزدیک به صد سال پس از ظهور علم روان شناسی، روان شناس ها وقتی که از هوش» حرف می زدند، منظورشان هوش منطقی بود. آنها روز به روز، تست های هوششان را پیشرفته تر می کردند تا چیزی که به عنوان IQ (بهره هوشی) از آن در می آوردند، دقیق تر و دقیق تر باشد.
پیشینه پژوهش
از آغاز دهه ۱۹۹۰ بحث در زمینه اثرات روانشناختی هیجان و کارکردهای انطباقی آن و نیز ماهیت رابطه هیجان و شناخت با معرفی مفهوم هوش هیجانی ابعاد تازهای به خود گرفت. در واقع مفهوم هوش هیجانی آخرین پیشرفت در زمینه فهم رابطه بین هیجان و تفکر بوده و محققان (گلمن، ۱۹۹۵؛ سگال، ۱۹۹۷) بر این باورند که کاربرد مفهوم “هوش” یک استعاره مناسب برای سازهای است که از آن با واژه هوش هیجانی یاد می شود. ابداع این مفهوم توسط سالووی و مایر در دهه ۱۹۹۰ صورت گرفت (سالووی و مایر،۱۹۹۷).
این پژوهشگران در تعریف خود چهار مولفه پایه را ذکر کردهاند که عبارتند از: ۱) ادراک و ابراز هیجان ۲) تسهیل هیجانی تفکر ۳) فهم و تحلیل هیجانها و به کارگیری آگاهی هیجانی ۴) تنظیم واکنشی هیجان جهت ارتقای رشد هیجانی و عقلانی. بنابراین میتوان کفایتهای اساسی درگیر در هوش هیجانی را شامل ادراک هیجانی در خود و دیگران، فهم این هیجانها و اداره هیجان ذکر نمود.
بسیاری از پژوهشگران بر این فرضاند که بین هوش هیجانی و عملکرد موثر در تطابق با اقتضائات روزمره زندگی پیوند وجود دارد (بار- ان،۲۰۰۰). هوش هیجانی عامل موثر و تعیینکننده در برآیندهای زندگی واقعی مانند موفقیت در مدرسه و تحصیل، موفقیت در شغل و روابط بین شخصی و به طور کلی در کنشوری سلامت میباشد (سیاروچی و همکاران، ۲۰۰۲؛ سیاروچی و همکاران، ۲۰۰۴). دریافتند که هوش هیجانی بالا با سلامت عمومی بالا همبسته است و با رفتارهای خطرآفرین (کشیدن سیگار) رابطه منفی دارد و متغیر بسیار اساسی در کنشوریهای سلامت و سبک زندگی شخصی میباشد.
مهارت دانشآموزان در تنظیم هیجانی می تواند بر بهزیستی اجتماعیشان تاثیر بگذارد .(کول وهمکاران، ۲۰۰۴؛ ایزنبرگ ، ۲۰۰۰). در یک مطالعه بر روی نوجوانان مستر و همکاران (۲۰۰۶) دریافتند که نوجوانان ۱۵ ساله اسپانیایی که نمرات بالایی در درک و فهم هیجانات داشتند توسط دوستانشان بیشتر مورد توجه قرار گرفتند. ترینیداد (۲۰۰۱) ارتباط بین هوش هیجانی و مصرف الکل و مواد مخدر را در میان دانش آموزان دبیرستانی مورد مطالعه قرار دادند. نتایج حاکی از همبستگی منفی هوش هیجانی با میزان مصرف بود. این احتمال وجود دارد که نوجوانانی که دارای هوش هیجانی بالایی هستند توانایی بیشتری جهت درک خواستههای دیگران دارند و بخوبی میتوانند فشار همسالان را دریابند. این تواناییها منجر به مقاومت فزاینده در برابرفشار همسالان جهت مصرف میگردد.
پارکر و همکاران (۲۰۰۴) به بررسی ارتباط پیشرفت تحصیلی و هوش هیجانی پرداختند. نتایج بیانگر ارتباط بسیار بالای میان ابعاد هوش هیجانی با موفقیت تحصیلی بود. همچنین پارکر و همکاران (۲۰۰۶) میزان ترک تحصیل را در دانش آموزان مورد مطالعه قرار دادند و مشاهده کردند که ادامه تحصیل بشکلی معنادار با میزان بالای شایستگی هیجانی و اجتماعی دانشآموزان در ارتباط است. برخورداری از هوش هیجانی بالا پیامدهای تحصیلی و اجتماعی مثبتی را در دانشآموزان پیشبینی میکند(ایزنبرگ و همکاران۲۰۰۰ شولتز و همکاران ۲۰۰۴).
برنامههای پیشگیری مبتنی بر یادگیری هیجانی و اجتماعی توانسته است منجر به تغییرات ارزشمند و مثبت در سطح مدارس گردد (دورلاک وولز ۱۹۹۷).
هر چه هوش هوش هیجانی ( مهارتی واکتسابی ) در ما بالاتر باشد هیجانات و احساسات به ما بیشتر کمک می کند تا اطلاعات مربوط به پایه و اساس سلامتی یعنی (شادی ) را جمع آوری والویت بندی و پردازش کنیم تا به بهترین شکل از آن استفاده گردد افراد شاد کام اغلب احساس خوب و راحتی چه در حین کارو چه دراوقات فراغت دارند شاد کامی پیامد جانبی با شاخص مهم هوش هیجانی است. شخصی که در این عامل ضعیف است ممکن است نشانه هایی از افسردگی ، نگرانی ، نا امید ی و احساس گناه از زندگی در موارد شدید تر افکار و رفتار خودکشی را داشته باشد خوش بینی نشان دهنده امید به زندگی و رویکرد مثبت به زندگی روز مره است و زندگی را بادید روشنتری ببینیم ( ایران دوست ۱۳۸۳)
فهرست :
چکیده۸
فصل اول : طرح تحقیق
۱-۱ : مقدمه .۱۰
۲-۱ : بیان مسله .۱۱
۳-۱ : اهمیت موضوع ..۱۳
۴-۱ : سوالات پژوهشی .۱۳
۵-۱ : تعریف عملیاتی واژه ها .۱۴
فصل دوم: پیشنه ی تحقیق
۱-۲ : اعتماد به نفس بیرونی .۱۶
۲-۲ : بهترین راه برای تقویت اعتماد به نفس بیرونی۱۶
۳-۲: اعتماد به نفس درونی ۱۶
۱-۳-۲ : تعریف عزت نفس .۱۸
فصل سوم:روش تحقیق
۱-۳ : روش تحقیق ..۶۴
۲-۳ : جامعه آماری ۶۴
۳-۳ : روش نمونه گیری .۶۴
۴-۳ : ابزار سنجش .۶۵
۵-۳ : روش جمع آواری اطلاعات ۶۷
۶-۳ : روش تجزیه و تحصیل اطلاعات ..۶۷
فصل چهارم:نتایج تحقیق
۱-۴ : توزیع فراوان جنست۷۰
۲-۴: شاخصهای توصیفی عزت نفس و یادگیری.۷۰
۳-۴ : شاخصهای توصیفی عزت نفس و یادگیری برای دختران و پسران ..۷۱
۴-۴: همبستگی عزت نفس با یادگیری ۷۲
۵-۴: بین عزت نفس و یادگیری در دانش آموزان پسر رابطه معکوس وجود دارد ۷۲
۶-۴: همبستگی عزت نفس با یادگیری در پسران ..۷۲
۷-۴: بین عزت نفس و یادگیری دانش آموزان دختر رابطه معکوس وجود دارد .۷۳
۸-۴: همبستگی عزت نفس با یادگیری در دختران ۷۳
۹-۴: آزمون T برای مقایسه میانگین عزت نفس دختران و پسران .۷۴
۱۰-۴: آزمون T برای مقایسه میانگین یادگیری دختران و پسران ۷۵
فصل پنجم :
۱- ۵ : نتیجه گیری و بحث ۷۷
۲-۵ : محدودیت ها .۷۸
۳-۵ : پیشنهادات ۷۸
منابع و ماخذ .۸۱
پرسشنامه .۸۳
جهت دانلود پایان نامه رابطه بین هوش هیجانی و شادکامی از فرم زیر اقدام نمایید.
تعداد صفحات | نوع فایل | قیمت |
---|---|---|
90 | word | 6,500 تومان |