دانلود پایان نامه در مورد شناخت درمانی در قالب word به صورت کامل و آماده در ۱۷۰ صفحه با کیفیت عالی به قیمت ۸۵۰۰ تومان که لینک دانلود بلافاصله بعد از پرداخت نمایش داده می شود.
پایان نامه شناخت درمانی
چکيده
در شيوه هاي رفتار درماني مستقيماً بر رفتار تأکيد مي شد و به تفکر و استدلال فرد کمتر توجه مي شد.
در آغاز درمانگران به اهميت شناخت اعتقاد نداشتند و نگرش محرک – پاسخ سفت و سختي را ترجيح مي دادند. آنها هر ملاحظه اي در مورد اعتقادات و نگرشها را به عنوان بازگشتي به گونه اي از درونگري غير علمي مي دانستند. اما در پاسخ به شواهدي که نشان مي داد عوامل شناختي (يعني افکار شخص، انتظارات و تفسير وي از رويدادها) اهميت تعيين کننده در رفتار شخص دارد، بسياري از رفتار درمانگران تأکيد بر شناخت را هم وارد درمان کردند (بندورا ۱۹۸۶).
رفتار درمان شناختي اصلاح کلي است براي روشهاي درماني که در آنها از فنون تغيير رفتار استفاده مي شود و علاوه بر آن راهکارهاي طراحي شده براي تغيير عقايد ناسازگار نيز به آن فنون الحاق شده است. درمانگر به فرد کمک مي کند که واکنشهاي هيجاني ناراحتي کننده نظير اضطراب و افسردگي را با يادگرفتن شيوه هاي موثر تري براي تفسير و تفکر درباره تجاربش کنترل کند. مثلاً در نظريه شناختي بک در مورد افسردگي، افراد افسرده تمايل دارند رويدادها را از ديدگاهي منفي و خود منتقدانه ارزيابي کنند. آنها شکست را به جاي موفقيت انتظار مي کشند و در ارزيابي عملکردشان تمايل به بزرگ کردن شکستها و کوچک کردن موفقيتهادارند. رفتار درمانگران شناختي در درمان افسردگي، به مراجعان کمک مي کنند که تحريف را در تفکرشان تشخيص دهند و آنها را به واقعيت نزديک کنند.
برنامه رفتاري – شناختي براي کمک به کسي که مي خواهد به بازار هراسي خود غلبه کند، مي تواند شامل آموزش مثبت انديشي همراه با مواجهه زنده باشد. درمانگر به مراجع ياد مي دهد که گفت و گوهاي خودشکنانه دروني را با دستورات مثبت به خود جايگزين کند. رفتار درمانگران شناختي اتفاق نظر دارند که تغيير عقايد فرد براي ايجاد تغييري با ثبات در رفتار مهم است. اغلب اعتقاد دارند که شيوه هاي رفتاري قدرتمند از شيوه هاي کلامي در تأثير گذاري بر فرايندهاي شناختي اند. براي مثال، براي غلبه بر اضطراب صحبت کردن در کلاس، تفکر مثبت مفيد است :
«من درس را خوب مي دانم و مطمئن هستم که مي توانم ايده هايم را به طور موثر بيان کنم »؛ «موضوع جذاب است و بقيه بچه ها از آنچه من مي گويم لذت مي برند». اما ارائه موفق سخنراني به يک همکلاسي و دوباره براي گروهي از دوستان نيز احتمالاً از شدت اضطراب کم خواهد کرد. عملکرد موفق احساس مهارت و تسلط ما را افزايش مي دهد . در واقع گفته شده است که همه فرايندهاي درماني موثر به فرد احساس تسلط يا خودکارايي مي دهند.
با مشاهده افراد موفق و مسلط، متقاعد شدن به اين که مي توانيم مشکل را حل کنيم و قضاوت از روي نشانه هاي دروني که، آرام و مسلط هستيم، در ايجاد احساس خود کارايي دخيل است. اما بيشترين احساس کارايي و عملکرد واقعي و احساس تسلط شخص ناشي مي شود. خلاصه اينکه هيچ چيز مثل موفقيت فرد را موفق نمي کند (بندور، ۱۹۹۵).
قسمتهایی از این پایان نامه صفحه ۱۰۰
مفروضات كلي شناخت درماني :
– ادراكات و احساسات (تجربهها ) به طور كلي فرايندهاي فعالي هستند كه هم متضمن دادههاي درون نگري و هم برون نگري هستند ؛
– شناختهاي بيمار نشان دهنده تركيب محركهاي دروني و بروني اوست ؛
– چگونگي ارزيابي هر موقعيت توسط مردم به طور كلي در شناختهاي آنان (افكار و تصاوير ذهني ) متجلي است ؛
– اين شناختها تشكيل دهندهي جريان هوشياري يا زمينه حسي آنهاست كه برداشت آنان را از خود ، دنيا و آيندهشان منعكس مي سازد ؛
– تغييرات درمحتواي ساختارهاي شناختي زيربناي آنان ،بر حالات عاطفي و الگوهاي رفتاري آنها تاثير ميگذارد ؛
– از طريق درمان روان شناختي ، بيماران ميتوانند از دگرگونيهاي خودآگاه شوند ؛
– اصلاح اين ساختارهاي مختل و اشتباهي ميتواند به بهبود باليني منجر شود .
« در نظريههاي شناختي عوامل اصلي نگهدارنده رفتار ، فرايندهاي شناختي فرض مي شوند . فرض اول اينكه افراد بر حسب ادراكي كه از امور و رويدادها دارند به آنها واكنش نشان مي دهند و فرض دوم اينكه شناختهاي غلط سبب اختلالات هيجاني مي شوند . هدف عمده شناخت درماني ، ايجاد تغيير در فرآيندهاي شناختي افراد است تغييرات مطلوب در رفتار مدد جويان از راه تغيير دادن الگوهاي فكري ، باورها ،نگرشها و عقايدشان امكان پذير است .
مهمترين ويژگي روشها وفنون شناخت درماني ، بازسازي شناختي[۱] است . بازسازي شناختي مجموعه روشها و فنوني است كه هدف همه آنها كمك به مدد جويان براي تغيير الگوهاي فكري غلط است . ويژگي ديگر مشترك در روشهاي شناخت درماني تاكيد بر رفتار كلامي و تصورات ذهني مدد جويان در رابطه با خودشان و جهان پيرامونشان است .» ( سيف ، ۱۳۷۴، ص ۴۲۴)
در ادامه مهمترين روشهاي شناخت درماني به طور اختصار توضيح داده مي شود ؛
- درمان عقلاني – عاطفي[۲] اليس
اليس[۳]درسال ( ۱۹۵۵) درمان منطقي – هيجاني را به عنوان بهترين وموثرترين روش درماني معرفي كرد. اليس اضطراب و اختلالات عاطفي را نتيجه طرز تفكر غير منطقي و غير عقلاني ميداند به نظر او ، افكار و عواطف كنشهاي متفاوت و جداگانهاي نيستند . از اين رو تا زماني كه تفكر غير عقلاني ادامه دارد ، اختلالات عاطفي نيز به قوت خود باقي خواهند ماند . انسان اختلالها و رفتار غير منطقيش را از طريق بازگو كردن آنها براي خود تداوم ميبخشد. به نظر اليس ، افرادي كه خود را اسير و گرفتار افكار غير عقلاني خويش ميكنند ،احتمالاً خود را در حالت احساس خشم، مقاومت ، خصومت ،دفاع ، گناه ، اضطراب ، بيثمري ، سستي رخوت مفرط ، عدم كنترل و ناشادي قرار ميدهند . انسان به وسيله اشياي خارجي مضطرب و برآشفته نميشوند بلكه ديدگاه و تصوري كه او از اشياء دارد موجب نگراني و اضطرابش ميشوند با تمام مشكلات عاطفي افراد از تفكرات جادويي و موهوم آنها سرچشمه ميگيردكه از نظر تجربي معتبر نيستند ( شفيع آبادي ، ۱۳۶۵ ، ص ۱۲۲).
مكتب عقلاني –عاطفي فرضيات معيني را در زمينه ماهيت انسان ارائه مي دهد اولاً معتقد است كه انسان موجود عقلاني و منطقي و درعين حال غير عقلاني وغير منطقي است هنگامي كه تفكر و رفتارش عقلاني باشد ، موجود كارآمد ، خوشحال و توانا خواهد بود . ثانياً تفكر غير عقلاني از يادگيريهاي غير منطقي اوليهاي حاصل ميشود كه انسان از نظر بيولوژيكي آمادگي پذيرش آن را دارد اين طرز تفكر ، به طور خاص از والدين و فرهنگ جامعه نيز كسب ميشود . ثالثاً انسان حيواني ناطق است و تفكر معمولاً از طريق كاربرد علايم ، با استفاده از زبان رخ ميدهد.
از خصوصيات اصلي انسان توانايي فوق العادهاي او در فكر كردن است و به خصوص توانايي اودر تفكر درباره نحوه فكر كردنش كه احتمالاً از بينظيرترين وانسانيترين خصوصيات اوست . انسان از طريق تفكر صحيح و منطقي ميتواند همان طور كه مايه اضطراب خود ميشود ،خود را از شرّ ناراحتيهاي خويش نيزرها كند ( شفيع آبادي ، ۱۳۶۵، ص ۱۲۰).
نظريه عقلاني – عاطفي آلبرت اليس يك توجيه منطقي در قالب رابطهاي c-b-a است . در اين رابطه a حادثه يا واقعهايي است كه اتفاق ميافتد و فرد را به نحوي بر مي انگيزد. b نظام اعتقادي فرد است با توجه به حادثه c,a و پيامد عاطفي و يا عكس العمل فرد در مواجهه با a است . اليس معتقد است كه نظريه پردازان ديگر توجه خود را يا به a و يا به c معطوف داشتهاند و a را علت به وجود آمدن c دانستهاند . در صورتي كه به اعتقاد او چيز ديگري بايد ميان c,a واسطه شده باشد تا c به وجود آيد . او معتقد است كه اين چيز همان نظام اعتقادي فرد با توجه به a است كه c را به وجود مي آورد و اليس بر اين مبنا شخصيت و چگونگي درمان اختلالات رواني را توجيه مي كند . اگر نظام اعتقادات فرد منطقي و عقلاني باشد رشد شخصيت سالم و در غير اينصورت ناسالم و بيمار گونه خواهد بود . به عقيده او روان درماني فرايندي است كه در آن با تمركز شديد بر نظام اعتقادي فرد يعني b و اصلاح آن به تغيير رفتار اقدام ميشود بنابراين درمان عقلاني – عاطفي آلبرت اليس يك شيوه جامع در درمان است كه مشكل فرد را از سه ديدگاه شناختي ، عاطفي و رفتاري مورد توجه قرار ميدهد و سعي مي كند كه با ايجاد شناخت مطلوبي در فرد ، اثرات مثبت و منطقي عاطفي رفتاري در او ايجاد شود .( شفيع آبادي ، ۱۳۶۵، ص ۱۲۷).
فرايند درمان از نظر آليس :
روان درماني فرايندي مبتني به اصلاح تفكر غير منطقي و تغيير رفتار از راه ايجاد تفكر عقلاني ، استدلالهاي محكم و منطقي است . تمام تلاش درمانگر صرف وادار كردن مراجع به اين مطلب مي شود كه از تفكر غير عقلاني و متناقض با نفس خويش دست بردارد و فلسفه واقع بينانهتري در زندگي به دست آورد .
درمان منطقي – هيجاني در سه جهت به درمان بيمار ميپردازد : درمان شناختي در بعد شناختي ، درمانگر مراجع را متوجه غير منطقي بودنش ميكند و به او نشان مي دهد كه چگونه و چرا به آن حالت درآمده است ، ونيز رابطه بين عقايدغير عقلاني را با اختلالات عاطفي وناراحتيهاي او نشان ميدهد . درمان عاطفي در بعد عاطفي ، درمانگر به عناوين مختلف مراجع را تشويق و وادار ميكند تا عواطف خود را به طور عيني احساس كند و دست به تغيير ارزشهاي اساسي خود بزند .
درمان رفتاري : در اين بعد درمانگر مستقيماً به اعمالي دست ميزند تا مراجع رفتاري متفاوت با رفتار غير عادي خود بروز دهد و بدين وسيله در رفتار او تغييري حاصل شود . به طور كلي روش درمان منطقي – هيجاني طي مراحل زير انجام ميگيرد :
الف) متقاعد كردن بيمار نسبت به اصول فلسفي درمان منطقي – هيجاني از راه ترغيب كلامي .
ب) شناسايي انديشهها و الگوهاي غير منطقي توسط خود فرد و با كمك بازخورد فراهم شده از سوي درمانگر .
پ) مبارزه با انديشهها و الگوهاي غير منطقي فرد و ارائه يك تفسير منطقي از رويدادهاي ناراحت كننده .
ث) دادن تكاليف رفتاري به فرد ، براي ايجاد واكنشهاي منطقي و قراردادن آنها به جاي فرضهاي غير منطقي و دردسرزاي قبلي ( سيف ، ۱۳۷۴، ص ۴۲۶).
۲- شناخت درماني[۴] بك
براساس گزارش سيف ( ۱۳۷۴) ،بك شناخت درماني را به شرح ذيل مطرح ميكند :
روش شناخت درماني آرون تي بك[۵]به طور عمده براي درمان افسردگي ابداع شده است . اما چنان كه عنوان كتاب معروف او «درمان شناختي و اختلالات هيجاني» (۱۹۷۶) نشان ميدهد ، وي روش خود را با مشكلات روانشناختي متعدد از جمله نوروزهاي اضطرابي ، هيستري ، اختلالات و سواسي ، اختلالات روان – تني ، و فوبيها به كار گرفته است .
نظريه شناختي بك درباره افسردگي و ساير اختلالات هيجاني حاكي از اين است كه افراد افسرده و افرادي داراي ساير اختلالهاي هيجاني به افكار غلط و غير منطقي ميپردازند واين علت اصلي مشكلات آنان است از جمله اين افكار غير منطقي موارد زير ذكر شدهاند :
– استنباط دلبخواهي ، يعني نتيجهگيري براساس شواهد ناكافي .
– انتزاع انتخابي ، يعني تاكيد بر يك جنبهي كم اهميت موقعيت و ناديده گرفتن جنبههاي مهم آن .
– تعميم افراطي ، يعني نتيجهگيريهاي فرد درباره ارزش يا توانايي خود براساس شواهد اندك .
– بزرگ جلوه دادن و كم جلوهدادن ، يعني رويدادهاي بد اندك را بزرگ كردن ، رويدادهاي خوب زياد را كم جلوه دادن .
– شخصي كردن امور ،يعني مسئوليت رويدادهاي بد هستي را به گردن گرفتن .
بنا به نظريه شناختي بك محتواي شناختي فرد افسرده شامل ، افكار منفي درباره خود ، درباره تجارب جاري يا درباره دنيا ، و درباره آيندهاش است افكار منفي دربارهي خود شامل باورهاي افسردگي زا مبني بر اين كه فرد داراي كمبود بيارزشي و ناكارآمد است. علامت عزت نفس پايين از اين باور كه او داراي كمبود است ناشي مي شود . وقتي كه او داراي تجارب نامطلوب است ، آنها را به بيارزشي شخصي نسبت ميدهد و از آنجا كه فكر مي كند داراي كمبود است معتقد ميشود كه هرگز خوشبختي را بدست نخواهد آورد .
مهمترين مرحله در روش درماني بك كمك به مراجع براي شناخت افكار غلط و تصورات ناسازگارانه مولد مشكل اوست . پس از تشخيص افكار يا تصورات غلط چندين روش براي اصلاح آنها و رفع مشكل درمانجو به كار بسته ميشود . يكي از فنون درماني وارسي واقعيت[۶] يا فرضيه آزمايي[۷] است . دراين فن درماني به مدد جو كمك ميشود تا باورها يا افكار ناراحت كننده خود را فرضيههايي تصور كند و آنها را به طور آزمايشي بيازمايد . فرض بر اين است كه در اكثر موارد مدد جويان متوجه خواهند شد كه افكارشان غلط بوده است و پس از اصلاح اين افكار غلط مشكلاتشان برطرف خواهد شد همچنين از اين رهگذر ميآموزند كه چگونه ساير مشكلات هيجاني خود را برطرف كنند و يا از آنها جلوگيري به عمل آورند ، و اين كار را از راه يادگيري ، انديشههاي درست درباره مسائل خواهند آموخت .
در روش شناخت درماني بك مراحل زير به كار ميروند :
الف – مددجويان از افكار خود آگاه ميشوند .
ب- به آنها مي آموزند كه افكار نادرست و تحريف شده را شناسايي كنند .
پ- اين افكار غلط با شناختهاي درستتر و عينيتر جانشين ميشوند .
ت- بازخورد و تقويت درمانگر بخش مهمي از اين فرايند است .
با وجود اينكه ، بك شناخت درماني خود را مستقل از روش درمان منطقي – هيجاني آليس ابداع كرد اما هر دو در دهه ۱۹۵۰ ايجاد شدند و شباهتهاي زيادي با هم دارند . هر دو بر باورها و شناختهاي ناسالم تاكيد دارند و واضعان هر دو روش ، به روش پويايي رواني تربيت شده بودند ( تورپه السون، ۱۹۹۰ ) در هر حال هدف نهايي روش بك و روش اليس ايجاد الگوهاي فكري ، و سازگارانه فرد است (سيف ، ۱۳۷۴، ص ۴۲۹ و ۴۲۸).
فهرست پایان نامه شناخت درمانی :
جهت دانلود پایان نامه شناخت درمانی از فرم زیر اقدام نمایید.
تعداد صفحات | نوع فایل | قیمت |
---|---|---|
170 | word | 8,500 تومان |